ماه های ایرانی

فروردین
فروردین نام نخستین ماه از فصل بهار و روز نوزدهم هر ماه در گاه شماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا و پارسی باستان فرورتینام، در پهلوی فرورتین و در فارسی فروردین گفته شده که به معنای فروردهای پاکان و فروهرهای ایرانیان است. بنا به عقیده پیشینیان، ده روز پیش از آغاز هر سال فروهر در گذشتگان که با روان و وجدان از تن جدا گشته، برای سرکشی خان و مان دیرین خود فرود می آیند و ده شبانه روز روی زمین به سر می‌برند. به مناسبت فرود آمدن فروهرهای نیکان، هنگام نوروز را جشن فروردین خوانده اند. فروهران در ده روز آخر سال بر زمین هستند و بامداد نوروز پیش از بر آمدن آفتاب، به دنیای دیگر می‌روند

اردیبهشت

اردیبهشت نام دومین ماه سال و روز دوم هر ماه در گاه‌شماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا اشاوهیشتا و در پهلوی اشاوهیشت و در فارسی اردیبهشت گفته شده که کلمه‌ای است مرکب از دو جزء: جزء اول "اشا” از جمله لغاتی است که معنی آن بسیار منبسط است، راستی و درستی، تقدس، قانون و آئین ایزدی، پاکی…. و بسیار هم در اوستا به کار برده شده است. جزء دیگر این کلمه که واژه "وهیشت” باشد. صفت عالی است به معنای بهترین، بهشت فارسی به معنی فردوس از همین کلمه است. در عالم روحانی نماینده صفت راستی و پاکی و تقدس اهورامزداست و در عالم مادی نگهبانی کلیه آتش های روی زمین به او سپرده شده است. در معنی ترکیب لغت اردیبهشت "مانند بهشت” هم آمده است.

خرداد
خرداد نام سومین ماه سال و روز ششم در گاه‌شمار اعتدالی خورشیدی است. در اوستا و پارسی باستان هئوروتات ،در پهلوی خردات و در فارسی خورداد یا خرداد گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو جزء: جزء هئوروه که صفت است به معنای رسا، همه، درست و کامل. دوم تات که پسوند است برای اسم مونث، بنابراین هئوروتات به معنای کمال و رسایی است. ایزدان تیر و باد و فروردین از همکاران خرداد می‌باشند. خرداد نماینده رسایی و کمال اهورامزداست و در گیتی به نگهبانی آب گماشته شده است.

تیر
تیر نام چهارمین ماه سال و روز سیزدهم هر ماه گاه‌شماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا تیشریه، در پهلوی تیشتر و در فارسی صورت تغییر یافته آن یعنی تیر گفته شده که یکی از ایزدان است و به ستاره شعرای یمانی اطلاق می‌شود. فرشته مزبور نگهبان باران است و به کوشش او زمین پاک، از باران بهره مند می‌شود و کشتزارها سیراب می‌گردد. تیشتر را در زبان های اروپایی سیریوس خوانده اند. هر گاه تیشتر از اسمان سر بزند و بدرخشد مژده ریزش باران می‌دهد. این کلمه را نباید با واژه عربی به معنی سهم اشتباه کرد.

امرداد
مرداد نام پنجمین ماه سال و روز هفتم هر ماه در گاه‌شماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا امرتات ،در پهلوی امرداد و در فارسی امرداد گفته شده که کلمه ای است مرکب از سه جزء:اول "ا” ادات نفی به معنی نه، دوم "مرتا” به معنی مردنی و نابود شدنی نیست و سوم تات که پسوند و دال بر مونث است. بنابراین امرداد یعنی بی مرگی و آسیب ندیدنی یا جاودانی. پس واژه "مرداد” به غلط استعمال می‌شود. در ادبیات مزدیسنا امرداد یکی از امشاسپندان است که نگهبانی نباتات با اوست.در مزدیسنا شخص باید به صفات مشخصه پنج امشاسپند دیگر که عبارتند از:نیک اندیشی، صلح و سازش، راستی و درستی، فروتنی و محبت به همنوع، تامین اسایش و امنیت بشر مجهز باشد تا به کمال مطلوب همه که از خصایص امرداد است نایل گردد.
شهریور
شهریور نام ششمین ماه سال و روز چهارم هر ماه در گاه‌شماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا خشتروئیریه، در پهلوی شتریور و در فارسی شهریور می‌دانند. کلمه ای است مرکب از دو جزء: خشتر که در اوستا و پارسی باستان و سانسکریت به معنی کشور و پادشاهی است و جزء دوم صفت است از ور به معنی برتری دادن وئیر یه یعنی برگزیده و آرزو شده و جمعاً یعنی کشور منتخب یا پادشاهی برگزیده . این ترکیب بارها در اوستا به معنی بهشت یا کشور آسمانی اهورامزدا آمده است. شهریور در جهان روحانی نماینده پادشاهی ایزدی و فر و اقتدار خداوندی است و در جهان مادی پاسبان فلزات. چون نگهبانی فلزات با اوستاو را دستگیر فقرا و ایزد رحم و مروت خوانده اند. روایت شده است شهریور آزرده و دلتنگ می‌شود از کسی که سیم و زر را بد به کار اندازد یا بگذارد که زنگ بزند.

مهر
در سانسکریت میترا، در اوستا و پارسی میثر و در پهلوی میتر و در فارسی مهر گفته می‌شود. که از ریشه سانسکریت آمده به معنی پیوستن. اغلب خاورشناسان معنی اصلی مهر را واسطه و میانجی ذکر کرده اند. مهر واسطه است میان آفریدگار و آفریدگان. میثره در سانسکریت به معنی دوستی و پروردگار و روشنایی و فروغ است و در اوستا فرشته روشنایی و پاسبان راستی و پیمان است. مهر ایزد هماره بیدار و نیرومند است و برای یاری کردن راستگویان و بر انداختن دروغگویان و پیمان شکنان در تکاپوست. مهر از برای محافظت عهد و پیمان و میثاق مردم گماشته شده است.از این رو فرشته فروغ و روشنایی نیز هست که هیچ چیز ار او پوشیده نمی‌ماند. برای آن که از عهده نگهبانی بر آید اهورامزدا به او هزار گوش و ده هزار چشم داده است. مقام مهر در بالای کوه "هرا” است، انجایی که نه روز است و نه شب، نه گرم است و نه سرد، نه ناخوشی و نه کثافت .مهر از آنجا بر ممالک آریایی نگران است. این آرامگاه خود به پهنای کره زمین است یعنی مهر در همه جا حاضر است و با شنیدن آوای ستمدیدگان آگاه گشته به یاری آنان می‌شتابد.
آیین مهر در دین مسیح نیز مشهود است. ایزد مهر در اصل بجز ایزد خورشید بوده است اما بعدها آندو را یکی دانسته اند. مورخان یونانی مهر را به نام میترس یاد کرده اند و کر کرده اند که ایرانیان خورشید را به اسم "میترسمی‌ستایند.از این خبر پیداست که در یک قرن پیش از میلاد مسیح آندو با یکدیگر مخلوط شده اند. نگهبانی ماه هفتم و روز شانزدهم هر ماه را به عهده ایزد مهر است.

آبان
در اوستا آپ در پارسی باستان آپی و در فارسی آب گفته می‌شود. در اوستا بارها "آپ” به معنی فرشته نگهبان آب استعمال شده و همه جا به صیغه جمع آمده است. نام ماه هشتم از سال خورشیدی و نام روز دهم از هر ماه را، آبان می دانند. ایزد آبان موکل بر آهن است و تدبیر امور و مصالح ماه به او تعلق دارد. به سبب آنکه "زو” که یکی از پادشاهان ایران بود در این روز با افراسیاب جنگ کرده، او را شکست داده، تعاقب نمود و از ملک خویش بیرون کرد، ایرانیان این روز را جشن می گیرند، دیگر آنکه چون مدت هشت سال در ایران باران نبارید مردم بسیار تلف گردیده و بعضی به ملک دیگر رفتند. عاقبت در همین روز باران شروع به باریدن کرد و بنابراین ایرانیان این روز را جشن کنند. آفتاب در این ماه در برج عقرب یا کژدم قرار می‌گیرد.

آذر
در اوستا آتر، آثر، در پارسی باستان آتر، در پهلوی آتر، و در فارسی آذر می‌گویند. آذر فرشته نگهبان آتش و یکی از بزرگتری ایزدان است. آریائیان(هندوان و ایزدان) بیش از دیگر اقوام به عنصر آتش اهمیت می دادند. ایزد آذر نزد هندوان ،آگنی خولنده شده و در "ودا” (کتاب کهن و مقدس هندوان) از خدایان بزرگ به شمار رفته است. آفت اب در این ماه در برج قوس یاکماندار قرار می گیرد.

دی
در اوستا داثوش یا دادها به معنی آفریننده، دادار و آفریدگار است و غالبا صفت اهورامزدا است و آن از مصدر "دا” به معنی دادن و افریدن است. در خود اوستا صفت دثوش (=دی)برای تعیین دهمین ماه استعمال شده است. در میان سی روز ماه، روزهای هشتم و بیست و سوم به دی (آفریدگار،دثوش) موسوم است. برای اینکه سه روز موسوم به "دی” با هم اشتباه نشوند نام هر یک را به نام روز بعد می‌پیوندند. مثلا روز هشتم را "دی باز” و روز پانزدهم را "دی بمهر” و….دی نام ملکی است که تدبیر امور و مصالح روز و ماه دی به او تعلق دارد.
بهمن
در اوستا وهومنه ،در پهلوی وهومن، در فارسی وهمن یا بهمن گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو جزء: "وهو” به معنی خوب و نیک و "مند” از ریشه من به معنی منش: پس یعنی بهمنش، نیک اندیش، نیک نهاد. نخستین آفریده اهورامزدا است و یکی از بزرگترین ایزدان مزدیسنا. در عالم روحانی مظهر اندیشه نیک و خرد و توانایی خداوند است. انسان را از عقل و تدبیر بهره بخشید تا او را به آفریدگار نزدیک کند. یکی از وظایف بهمن این است که به گفتار نیک را تعلیم می دهد و از هرزه گویی باز می‌دارد. خروس که از مرغکان مقدس به شمار می‌رود و در سپیده دم با بانگ خویش دیو ظلمت را رانده، مردم را به برخاستن و عبادت و کشت و کار می‌خواند، ویژه بهمن است. همچنین لباس سفید هم از آن وهمن است. همه جانوران سودمند به حمایت بهمن سپرده شده اند و کشتار در بهمن روز منع شده است. بنا به نوشته ابوریحان بیرونی جانوران سودمند به حمایت بهمن سپرده شده اند و کشتار در بهمن روز منع شده است. بهمن اسم گیاهی است که به ویژه در جشن بهمنجه خورده می‌شود و در طب نیز این گیاه معروف است.

اسفند
در اوستا اسپنتا آرمیتی، در پهلوی اسپندر، در فارسی سپندار مذ، سفندارمذ، اسفندارمذ، و گاه به تخفیف سپندار و اسفند گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو جزء: سپند، که صفت است به معنی پاک و مقدس، یا ارمئتی هم مرکب از دو جزء: اول آرم که قید است به معنی درست، شاید و بجا. دوم متی از مصدر من به من معنی اندیشیدن. بنابراین ارمتی به معنی فروتنی، بردباری و سازگاری است و سپنته آرمتی به معنی بردباری و فروتنی مقدس است.
در پهلوی آن را خرد و کامل ترجمه کرده اند. سپندارمذ یکی از امشاسپندان است  مونث است.  وی موظف است که همواره زمین را خرم ، آباد، پاک و بارور نگه دارد، هر که به کشت و کار بپردازد و خاکی را آباد کند خشنودی اسپندارمذ را فراهم کرده است و آسایش در روی زمین سپرده به دست اوست و خود زمین نیز نماینده این ایزد بردبار و شکیباست و مخصوصاً مظهر وفا و اطاعت و صلح و سازش است. بیدمشک گل مخصوص سپندارمذ می‌باشد.







نامهای ایرانی( مردان)1

آرتان     artan


نام پدر فراتاگون زن داریوش



آرتمن artemen


نام برادر بزرگ خشایارشاه



آرتین    artin


نام هفتمین پادشاه ماد به نوشته کتزیاس تاریخ نویس یونانی. artines یونانی شده آن است.


آرشاک  arshak


همان ارشک و اشک است که یونانی ها آنرا آرزاس نوشته اند. نام یکی از بزرگان پارت( خراسان) بنیانگذار زنجیره شاهنشاهی اشکانی. دلیر یا مرد .


آرشام arsham


نام نیای داریوش بزرگ به نوشته کتیبه بیستون.


آسیب شناسی دروغ....

آسیب شناسی دروغ....

مهرگان

جشن مهرگان یکی از کهن‌ترین جشن‌ها و گردهمایی‌های ایرانیان و هندوان است که در ستایش و نیایش مهر یا میترا و ایزد «میثرَه» یا «میترا» و بعدها «مهر» برگزار می‌شود.

 

در گاهشماری باستانی ایران، سال به دو پاره (فصل) بخش می­شد، تابستان (هَمَ) هفت ماهه و زمستان (زَیَنَ) پنج ماهه، که جشن نوروز جشن آغاز تابستان بزرگ و مهرگان جشن آغاز زمستان بزرگ بود و از این رو این دو جشن با هم برابری می­کرده­اند.

در میان همه‌ی جشن‌ها‌یی که در ایران باستان رواگ (رواج)داشت، دو جشن نوروز و مِهرگان از همه بزرگتر و ارزشمندتر بودند.

جشن مِهرگان پس از نوروز بزرگ‌ترین جشن ایرانی و هندی است که در گذشته آن را میتراکانا یا میثرَکَنَه می‌نامیدند و در نخستین روز از پاییز برگزار می‌شد که در ستایش فرشته‌ی میثرَه یا میترا یا مِهر است و از مِهر روز آغاز شده تا رام روز به اندازه‌ی شش روز دنبال می‌شود.

 روز نخست را "مِهرگان همگانی" و روز واپسین را "مِهرگان ویژه" می‌نامند. این جشن همانند نوروز از درخشان‌ترین نمودهای فرهنگی این بوم است. پیشینه‌ی جشن مهرگان به اندازه‌ی دیرینگی ایزدش، میترا است و تا آن جا که بن نوشت‌های دردست نشان می‌دهند، این جشن دست کم از زمان فریدون پیشدادی آغاز شده است.

  مِهرگان مانند نوروز دارای سه دیدگاه اخترشناسی یا نهادی (طبیعی)، کارنامه‌ای (تاریخی) یا میتُختی (اسطوره‌ای) و کیشی است.

  دید اخترشناسی یا نهادی (طبیعی):

  در گاهشماری باستانی ایران، سال به دو واره (فصل) بخش می‌شد، تابستان {هَمَ} هفت ماهه و زمستان {زَیَنَ} پنج ماهه، که جشن نوروز جشن آغاز تابستان بزرگ و مهرگان جشن آغاز زمستان بزرگ بود و از این رو این دو جشن با هم برابری می کرده‌اند.

نوروز در نیمه‌ی نخست سال پیش در آمد بهار همراه با سر سبزی نهاد (طبیعت) و رفتن زمستان است. ولی مهرگان در نیمه‌ی دوم سال هنگامی که گرمای سوزان تابستان سپری شده، در هوای پلیمه‌ی (معتدل) پاییزی آغاز می‌گردد. مهرگان چند روز پس از برابران (اعتدال) پاییزی جشن گرفته می‌شود. برابران پاییزی همان یکم مهر است و درست هنگامی است که زمین در پرگوار (مدار) خود با خورشید به برابری روز و شب می‌رسد که جشن برداشت فراورده‌های کشاورزی نیز است.

  دید کارنامه‌ای (تاریخی) یا میتُختی (اسطوره‌ای):

  پس از شهریاری جمشید، اژی‌ده‌آک (ضحاک) بر ایران زمین دست یافت و پادشاهی هزار ساله‌ را آغاز کرد. پادشاهی او برای ایرانیان دوره‌ی بیداد و ستم بود. ولی سرانجام فریدون که از نوادگان جمشید شاه پیشدادی بود، در این روز با نیروی داد و راستی به رهبری کاوه‌ی آهنگر بر آرتش دروغ و بیدادگر اژی‌ده‌آک ستمگر پیروز شد و فریدون تاج پادشاهی بر سر گذاشت.

پادشاهان ایران درفش (پرچم) رهبر آزادی خواهان "کاوه‌ی آهنگر" را همیشه گرامی می‌داشتند و آن را درفش کاویانی خواندند. درفش کاویانی نخست شاید از پوست خرس و یا شیر و یا گاو بود که پس از کاوه به زر و گوهر آراسته شد. ایرانیان به پاس این آزادی که در روز مهر از ماه مهر روی داده بود جشن مهرگان را برپا می‌کردند.

نیز گفته‌اند در این روز فرشتگان به یاری فریدون در پیکار با اژی‌ده‌آک آمدند و در واپسین روز جشن که روز رام است اژی‌ده‌آک را در کوه دماوند به بند کشیدند.

پس از تاخت تازیان به ایران، آنان ددمنشانه درفش کاویانی را تکه تکه کردند و به تاراج بردند و اکنون تنها نامی از آن درفش باشکوه به جا مانده است.

پیکار راستی و دروغ، داد و ستم در ایران ریشه‌ی دینی و کهن دارد و همه‌ی جشن‌های پاترمی (ملی) به گونه‌ای این پیکار و پیروزی پایانی راستی بر ناراستی را نشان می‌دهند. ولی در کارنامه‌ی مهرگان این جستار جایگاه بسیار ویژه‌ای دارد.

به گفته‌ایی تاج گذاری اردشیر پاپکان، هم زمان با جشن مهرگان بود. بی گمان پادشاهان هخامنشی، اشکانی و ساسانی جشن مهرگان را بسیار بزرگ و ارزشمند می‌داشتند.

مهرگان همچنین بزرگ ترین جشن هخامنشی در ستایش و گرامی داشت میترا در نخستین روز ماه باگایادی یا بَغَیادی به مانک (معنی) یاد خدا، و نیز آغاز سال نو در گاهشماری هخامنشی بود.

  دید کیشی:

  در فرهنگ ایرانی این جشن وابسته به فرشته‌ی مِهر است و در اوستا میترا به مانک (معنی) شید (نور) خور {خورشید} و مِهر و مِهرورزی است. از این رو مِهر فرشته‌ی روشنایی و شید است تا چیزی بر او پوشیده نماند. همچنین مِهر نگهبان پیمان و هشدار دهنده‌ی به پیمان شکنان است. در گاتها واژه میتره به مانک پیمان و سوگند آمده است، که نشان پیوند ود (ازدواج) است و به جای واژه‌ی "عقد" به کار گرفته می‌شد.

  پیش از زرتشت،" مِهر" نشانی از خدا بود که پس از زرتشت به فرشته‌ی آفریده اهورا مزدا درآمد. شید (نور) و مهر، همیشه با شید بی پایان خدایی یکی بوده‌اند. سپس آیین‌ها و دین‌های پس از زرتشت از همین جستار برداشت کردند و شید را در آیین خود سپند (مقدس) دانستند.

مِهر هستی سرد همه‌ی گیتی را گرم می کند، همه‌ی گیاهان تشنه به شید (نور) و گرما را سیراب می سازد و پایداشت همه‌‌ی هستی را فراهم می کند. مهر می آموزد که باید بود، تابید و توان پیوستگی بودن را به دیگران کوچک و بزرگ، ناتوان و نیرومند، زشت و زیبا، آشکار و پنهان بخشید و یاد داد.

میترا یا مهر در اوستا

مهر یا میترا (در اوستا و پارسی باستان «میـثْـرَه»، در سانسکریت «میـتْـرَه»)، ایزد نام‌آورِ روشنایی، پیمان، دوستی و محبت، و ایزد بزرگ دین و آیین مهری است

 

" می‌ستاییم مهر دارنده‌ی دشت‌های پهناور را،

او که به همه‌ی سرزمین‌های ایرانی،

خانمانی پُر از آشتی، پُر از آرامی و پُر از شادی می‌بخشد."

«اوستا - مهریَشت»

مهر یَشت نام بخش بزرگی در اوستا است که در بزرگداشت و ستایش این فرشته‌ی بزرگ و کهن ایرانی سروده شده است. مهر یشت دهمین یشت اوستا است و همچون فروردین یشت، از کهن‌ترین بخش‌های اوستا به شمار می‌آید. مهر یشت از نگاه اخترشناسی و باورهای کیهانی از با ارزش‌ترین و ناب‌ترین بخش‌های اوستا است و کهن ترین نامک درباره‌ی آگاهی ایرانیان از گِرد بودن زمین است {بند 95 همین یشت}. از مهر یشت تا به امروز 69 بند کهن و 77 بند افزوده شده از زمان ساسانیان، به جا مانده است.

  واژگان "مهرجان"، "مهرجانات" و "نیروز" که عربی شده‌ی (معرب) مهرگان و نوروز است و اکنون نیز در بسیاری از کشورهای عرب زبان کناره‌ی خلیج پارس و برخی از کشورهای اپاختر (شمال) آفریکا (آفریقا) به چم (مفهوم) جشنواره (فستیوال)، کاربرد دارد، نشانه‌ی دیگری بر فر و شکوه این دو جشن باستانی است.

نام «میثْـرَه» یک بار هم در «گاتها»‌ی زرتشت آمده که در آنجا به معنای «خویشکاری دینی» بکار رفته است. 

جشن مهرگان قدمتی به اندازه ایزد منسوب به خود دارد. تا آنجا که منابع مکتوبِ موجود نشان می‌دهد، دیرینگیِ این جشن دستکم تا دوران فریدون باز می‌گردد. شاهنامه فردوسی به صراحت به این جشن کهن و پیدایش آن در عصر فریدون اشاره کرده است:

به روز خجسته سرِ مهر ماه
به سر بر نهاد آن کـیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشت از بدی
گرفتند هر کس ره بخردی
دل از داوری‌ها بپرداختند
به آیین یکی جشن نو ساختند
نشستند فرزانگان شادکام
گرفتند هر یک ز یاقوت جام
میِ روشن و چهره ی شاه نو
جهان نو ز داد از سرِ ماه نو
بفرمود تا آتش افروختند
همه عنبر و زعفران سوختند
پرستیدن مهرگان دین اوست
تن‌آسانی و خوردن آیین اوست
اگر یادگارست ازو ماه و مهر
بکوش و به رنج ایچ منمای چهر

پیدایش مهرگان

پیشینه­ی جشن مهرگان به اندازه­ی قدمت ایزدش، میترا است و تا آن­جا که بن نوشت­های موجود نشان می‌دهند، این جشن دست کم از دوران فریدون پیشدادی آغاز شده است که شاهنامه­ ی فردوسی به روشنی به پیدایش این جشن در دوران پادشاهی فریدون اشاره کرده است :

فریدون چو شد بر جهان کامکار              ندانست جز خویشتن شهریار
به رســم کیان تاج و تخت مهی               بیاراست  با  کاخ  شاهنشهی
به  روز خجسته ســر مهر ماه                به  سر  بر نهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشـت از بدی                 گرفتند  هر  کــس ره  بـخردی
دل  از  داوری­هـا بپرداخـتـنـد                به آیین، یکی، جشن نو ساختند
نـشـسـتـنـد  فرزانگان،  شادکام               گـرفتند هـر یک ز یاقوت، جام
می روشن و چهره ی شاه نـَو                جهان  نو  ز  داد از سر ِماه نـَو
بـفـرمـود  تا  آتش  افـروخـتـنـد               همه  عنبر  و  زعفران سوختند
پـرسـتـیـدن مهرگان دیـن اوسـت              تن آسانی  و خوردن آیین اوست
کنون  یادگارست  از و ماه مهر            به کوش و به رنج ایچ منمای چهر

 


 

چگونگی برگزاری کنونی جشن مهرگان

امروزه هم میهنانمان چند روز مانده به پاییز با خانه تکانی به پیشباز پاییز و مهرگان می­روند، در روز مهر از ماه مهر جلوی در خانه­ها را آب پاشی و جارو کرده و پس از آن با رفتن به نیایشگاه­ها و گردهم آمدن با تهیه­ی خوراک­های سنتی از یکدیگر پذیرایی می­کنند و با سخنرانی­، خواندن سرود و شعر و دکلمه جشن مهرگان را با شادی برپا می­کنند.

در برخی روستاهای کشور، جشن مهرگان همراه با اجرای موسیقی سنتی همراه است بدین گونه که در روز پنجم پس از مهرگان، گروهی از اهالی روستا که بیشتر آنان را جوانان تشکیل می­دهند در تالار مرکزی یا نیایشگاه مرکزی روستا یا سرچشمه و قنات، گرد هم می­آیند و «گروه ساز» را تشکیل می­دهند، هنرمندان روستایی نیز با سُرنا و دف گروه را همراهی می­کنند، آن­ها با هم حرکت کرده و از یک سوی ِروستا و از نخستین خانه مراسم بازدید از اهالی روستا را آغاز می­کنند و با شادی وارد خانه­ها می­شوند؛ کدبانوی هر خانه مانند همه­ی جشن­های ایرانی نخست آینه وگلاب می­آورد و اندکی گلاب در دست افراد ریخته و آینه را در برابر چهره­ی آن­ها نگه می­دارد و سپس «لــُرَک» را که فراهم نموده میان همه­ی گروه پخش می­کند، این آجیل مخصوص، مخلوطی است از تخم کدو، آفتابگردان، و نخودچی کشمش که همراه با شربت و چای پذیرایی می­شود.

آنگاه یکی از افراد گروه ِساز که صدایی رسا دارد نام­های کسانی را که پیش از این در این خانه سکونت داشته و درگذشته­اند باز می­گوید و برای همه­ی آن­ها آمرزش و شادی روان آرزو می­کند.پس از آن بشقابی از لرک از این خانه دریافت می­کنند و در دستمال بزرگی که بر کمر بسته­اند می­ریزند و از خانه بیرون می­آیند و به خانه پسین می­روند. چنان که در خانه­ای بسته باشد برای لحظه­ای بیرون خانه می­ایستند و با بیان نام­های درگذشتگان آن خانه، بر روان و فروهر آن­ها درود می­فرستند.

برخی از خانواده­ها نیز پول و میوه برای استفاده در جشن مهرگان به گروه می­دهند و برخی دیگر نیز نوعی نان مخصوص به نام «لورگ» درست می­کنند و گوشت­های بریان شده که به قطعات کوچکی تقسیم شده است همراه با سبزی داخل آن قرار داده به گروه می­دهند. پس از پایان مراسم در نیایشگاه، موبد یا کدخدا، آجیل، میوه و نان و گوشت و سبزی گردآوری شده را در میان شرکت کنندگان پخش می­کند.

مردم تا آنجا که امکان دارد با لباس­های ارغوانی یا سرخ گرد هم آمده و به پایکوبی و شادی می­پردازند و هر یک چند نبشته­ی شادباش (کارت تبریک) برای هدیه به همراه دارند.

 


missssssssssssss u

miss you, Not just when the lights are off, and am forced to be with myself; Even with thousand faces around, and each giving me a reason to smile