بغضی بزرگ

قرارمان این است
حرفی نمی زنیم
بگذار حوصله ی شب نشینی مان از سکوت
سر برود .
دیگر مطمئنم که پشت هر واژه
سوءتفاهمی جیغ می کشد .
دیگر مطمئنم که کافی نیست
نه چای گرم
نه قهوه
نه دم کرده ی گیاهی از این دست
برای فرو بردن بغضی بزرگ
که گیر کرده پشت سیب گلویم

Starting to call you

Starting to call you

Come watch these butterflies

Oh! I'm all alone

 

این دوست داشتن تو.....

دوستت دارم.....و پرانتز را می بندم.

به چراغی که همچنان خاموش است...

(بازی در صحنه)

در حضور دیگران

کتمان می کنم که تو محبوب منی

و در اعماق جان خود

شرم سار این دروغ عظیمم! 

 

in thought of you

این دوست داشتن تو.....

این دوست داشتن تو.....